بی کسی

این شکایتنامه نامهربانی های توست *** آنچه دیدم از جدای

 

ی ها جدا خواهم نوشتhttp://s2.picofile.com/file/7129700321/1286443268868437_large.jpg

بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند

 

مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند

نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:25 توسط امیر| |

جا مانده ام  در قصه ای که حکایت از مجنونی تنها دارد
این قصه دیگر همچو آغازش جایی برای لیلی بی وفا ندارد

...

نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:18 توسط امیر| |

برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.

برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشكن .

برای عشق جون خودتو بده ولی جون كسی رو نگیر

برای عشق وصال كن ولی فرار نكن

برای عشق زندگی كن ولی عاشقونه زندگی كن

برای عشق بمیر ولی كسی رو نكش .

برای عشق خودت باش ولی خوب باشتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد
نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:17 توسط امیر| |

می خواهم همچون یک قاصدک

در طوفان زندگی رها شوم

شاید اینگونه برای کسی پیامی ببرم

شاید اینگونه عزیز شوم

شاید اینگونه

یاد شوم

شاید...

نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:11 توسط امیر| |

 

چقدر خوبه وقتی با عشقت قهر میکنی ؛ و بر خلاف میلت میگی دیگه دوست ندارم !

نمیخوامت .... این جمله رو بشنوی :


" غلط کردی چه بخوای چه نخوای مال
VBIran Proمنی " ...

نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:45 توسط امیر| |

نزار خاطره هامون باد هواشن ...

نزار بمیــرم تـو ایــن سیــاهــی ...

نزار تلف بشم تو این دو راهی ...


بازم دربـه درو  تنهـا میشـم ... اسیـر بـازیـا میشم ...


http://wish62.persiangig.com/Eli/588.jpg


 

 

نزار دستامون از هـم جدا شن ...

 

میدونم تقصیر تو نیست ...  میدونم لایق تو نیستم ....

نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:39 توسط امیر| |

 


منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم
 
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
 
سر رو شونه هایت بگذارم

ز عشق تو ..... از داشتن تو ..... اشک شوق ریزم
 
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم
 
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

آری من تو را دوست دارم
 
و عاشقانه تو را می ستایم

نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:38 توسط امیر| |

 

دوباره گریه ام میگیره انگار تو آغوش منی...

روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه...

با اینکه نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه...

بارون میباره و تو رو دوباره پیشم می بینم...

اشک تو چشام حلقه میشه دوباره تنها میشینم...

قول بده وقتی تنها میشم باز هم بیای کنار من...

شبای جمعه که میاد بیای سر مزار من...

دوباره از یاد چشات زمزمه ی نبودنم...

ببین که عاقبت چی شد قصه ی با تو بودنم...

خاک سر مزار من نشونی از نبودنت...

دستهای نامردم شهر چرا ازم ربودنت...

به زیر خاکمو هنوز نرفتی از خیال من...

غصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای من...

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

دوباره لحظه ها سپرد منو به باد رفتنم...

دیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنم...

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم...

هر شب وقتی تنها میشم حس می کنم پیش منی...

نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:36 توسط امیر| |

 


سلام مــاه مــن

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود

گفتم بیایم سراغ ِ خودت

احوال مهتابیت چطور است

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا . . .

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود  …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد

تو فقط ماه من بمون و باش

ماه من

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ... خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش

نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:32 توسط امیر| |

 

حس قشنگی است درآغوش تو بودن

به چشمان پرمهرت خیره شدن

و غرق شدن دردریای طوفانی چشمانت که راز قلب خویش راصد امیکرد

و رسیدن به اعماق قلب زیبایت

و یکسان شدن ضربان قلب هایمان

گوش کن

این آهنگ قلب من است که با آهنگ قلب تو یکی شده است

و هر لحظه در دلم فریاد میزند

تمام هستی ام از آن توست ، بدون تو مرگ را خواهم

عشق مهربانم

با تمام وجودم دوستت دارم

نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت 17:31 توسط امیر| |

 

 

چقد سخته عشقتو ازت جدا کنن و وقتی به عشقت فقط میتونی اس بدی،ازت بخواد غمگین نباشی و بخندی و

 تو بخندی

   اما....

نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:41 توسط امیر| |

 
 

 

مرا ببوس نه يك بار كه هزار بار بگذار

  عشق بازيمان چنان در شهر بپيچد

  كه رو سياه شوند آنان كه بروي جداييمان شرط بستند

نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:41 توسط امیر| |

دو نفر بر روی کفه ترازو میرفتن!
وزن هر کس کمتر بود کشته میشد!
از بد روزگار قرعه بنام منو یارم افتاد!
من ده روز غذا نخوردم تا یارم زنده بماند!
غافل از این که یارم به پایش وزنه بسته بود!!!!!!!!!!!!!

نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:40 توسط امیر| |

شب خوابیدی رو تختت هی قل میخوری...
بعد گوشیتو بر میداری مینویسی "خوابم نمیبره".....
سرد میشی...بغض میکنی.....
میبینی هیچ کسو نداری که واسش اینو بفرستی
تنهایی سخته...خیلی...
و سخت تر از اون اینه که خودت بخوای تنها باشی
تا کسی تنهات نزاره و درد نکشی...

 

آن کـه رفـت تــــــــــــو بــودی...

 

 

یادت  هست...

 

 

روزی  پرسیدی  این  جاده به  کجا  میرود.

 

 

و  من  سکوت  کردم.

 

 

دیدی...

 

 

 

آن کـه رفـت تــــــــــــو بــودی...

 

 

یادت  هست...

 

 

روزی  پرسیدی  این  جاده به  کجا  میرود.

 

 

و  من  سکوت  کردم.

 

 

دیدی...

 

 

جاده   جایی  نرفت.

 

آن  که  رفت   تــــــــــــــو  بودی...

 

 

جاده   جایی  نرفت.

 

آن  که  رفت   تــــــــــــــو  بودی...

 

 

 
نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:33 توسط امیر| |

 

خیابان نیست

که از همان راهی که آمده ای بروی

بفهـــــــــــــــــــم

این لعنتی

اسمش دل است ....!!!!

 

نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:32 توسط امیر| |

حرف دل که گفتنی نیست ...!!!!

آدمش را میخواهد

به چشمهایت که نگاه کند

تا ته بغضت را میخواند ...

 

 

نوشته شده در شنبه 21 مرداد 1391برچسب:,ساعت 17:29 توسط امیر| |

عشق پرزده،این دل غم زده

کاش بینمون این همه فاصله نبود...


ادامـــه مطلب

 

 

 

 


                      و اين است يك خواب عاشقانه
                خواب نگاه ب چشمان هم خواب با هم بودنمان
                   آري و اين است يك فاصله ي
عاشقانه


                         دارم ا ز تو مينويسم


عاشق باش چون اين راه مقدس است و پايان راه شيرين تر از گذشته
اين متنو قبلنا واست اماده كرده بودمو ميخواسم بخونمش برات اما نشد
تتقديم ب تو

 از راه دور تو را ميپرستم اي قبله اميد من....
از راه دور ب تو عشق ميورزم تا ديگر اين فاصله ها را احساس نكني....
از راه دور درد و دل هاي خودم را ب تو ميگويم و تو را در آغوش محبت هاي خودم ميفشارم ....آري از همين راه دور نيز ميتوان دست در دستانم بگذاري و قدم بزنيم
ب خواب عاشقي ميروم تا اين رويا برايم زنده شود....
خاطره هايمان را هميشه در ذهنم مرور ميكنم و هيچگاه نميگذارم خاطره هاي لحظه ديدارمان از ذهنم دور شود....
اين فاصله ها را با محبت و عشقم از بين ميبرم و كاري ميكنم هميشه احساس كني در كنار مني....

نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,ساعت 16:25 توسط امیر| |

تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است........

دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنج های عالم را در رگهایم جاری کرد!!!

دردهایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد......

دوری از تو وحسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای درد ناک

داغ ستم پوشاند.........

دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش برای داشتنش داشتم.......

دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که

دوستشان دارم کنده شوم............

در آن سوی مرزها دوست داشتن گناه است

حق من نیست

به آتش گناهی که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند.......

نوشته شده در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:,ساعت 16:14 توسط امیر| |

نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 20:11 توسط امیر| |

برمستی من حد سزاوار زدند

با شک و یقین تهمت بسیار زدند

حلاج شدم ولی به کفرم سوگند

دلتنگ تو بودم که مرا دار زدند . .
.

 

 

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

آرامش ظاهرم ...

گمراهت....

نکند....

آشفته تر از این حرف ها هستم....

 
 

 

نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 20:3 توسط امیر| |

شنبه 14 مرداد 1391
  •  
 

   سلام

 

 

نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 19:54 توسط امیر| |

زندگی تعداد نفس نیست

تعداد لبخند کسی است که دوستش داری

بخند تا زندگی کنم

تقدیم به همسر عزیزم

 
 
نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:,ساعت 19:52 توسط امیر| |

روزی روزگاری یک زن آمریکایی قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته باشه…

شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزوی می کنه که سفر خوبی داشته باشه…

زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟

مرد می خنده و میگه : “یه دختر ایتالیایی”

زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره …

دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمی گرده ،

مرد توی فرودگاه میره استقبالش و بهش میگه : خب عزیزم مسافرت خوش گذشت؟

زن : ممنون ، عالی بود!

مرد می پرسه : خب سوغاتی من چی شد؟

زن : کدوم سوغاتی؟

مرد : همونی که ازت خواسته بودم… دختر ایتالیایی!!

زن جواب میده: آهان! اون رو میگی؟ راستش من هر کاری که از دستم بر می آمد انجام دادم!

حالا باید ۹ ماه صبر کنم تا ببینم پسر میشه یا دختر؟

نتیجه گیری مهم این داستان :

هیچ وقت سعی نکن که یک زن رو تحریک کنی! اون ها به طرز وحشتناکی باهوش هستند!!!

 

نوشته شده در جمعه 19 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:37 توسط امیر| |

وصيت نامه اى پر از احساس

 

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا ...پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
... به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم
به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد......

..

نوشته شده در جمعه 19 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:36 توسط امیر| |

خدایا عاشقم کرد و ، کنار من نمی مونه

 

 

داره دل می کنه میره ، بهم میگه پشیمونه

خدایا عاشقم کرد و ، حالا از بودنم سیره

دل بی رحم اون حالا ، یه جای دیگه ای گیره

خودش با من نمی مونه ، میگه قسمت ما اینه

میذاره گردن تقدیر ، گناهش رو نمی بینه

چه سال نحسیه امسال، چه روزای بدی دارم

آهای تقویم پر پاییز، ازت بیزار بیزارم

تو تعبیر کدوم خوابی؟ کدوم

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:53 توسط امیر| |

حالا كه تو قلب تو من ديگه جايي ندارم . حالا كه ازم ميخواي برم و تنهات بذارم . حالا

كه فايده نداره واست عاشق بودنم . حالا كه به من ميگي بايد ازت دل بكنم . حالا كه

خواهش قلبم به دلت اثر نداره لااقل بدون كه چشمام بي تو روزو شب مي باره . حالا

كه داره ازم دور ميشه اون نگاه تو كاش كه اون خاطره ها باز بشه سد راه تو . هنوز

ميميرم واسه تو نميشه هيشكي مثل تو بدون ميميرم واسه تو برام كي ميشه

 مثل تو

 

نوشته شده در جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:28 توسط امیر| |

 دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم...

کوروش گفت:لیاقت شما برادره من است که از من زیبا تر است

و پشته سره شما ایستاده

دخترک برگشت و دید کسی نیست

کوروش گفت اگر عاشق بودی پشته سرت را

نگاه نمیکردی...

 

نوشته شده در پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:,ساعت 13:8 توسط امیر| |

♥♥♥ یکی را دوست میدارم... ♥♥♥

 

 


 

یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد.
یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق او میگذرانم.
کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم.
یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد.
یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست  ، او برایم یک دنیاست.
یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا!
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم.
یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است .
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود .
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم .
کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است.
یکی را دوست میدارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد.
نمیداند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است .
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم.
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد.
یکی را بیشتر از همه کس دوست میدارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز دوست نمیدارد.
یکی را دوست میدارم…
 با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما…
من دیوانه تنها او را دوست میدارم.

نوشته شده در شنبه 6 خرداد 1391برچسب:,ساعت 12:52 توسط امیر| |

 

بگذار سرنوشت هر راهی را که می خواهد برود

ما راهمان جداست

بگذار این ابرها تا میتوانند ببارند

ما چترمان خداست

روی قلب خود می نویسم : دوستت دارم ، به امید همیشه با هم بودن

مطلب ارسالی

نوشته شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:,ساعت 11:30 توسط امیر| |


سوره عشق

 

 

 

 

 خدایا


جای سوره ای به نام ” عشق ” در قرآنت خالیست


که اینگونه آغاز میگرد


و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت


خدایا


فاصله ها هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند بلکه دلتنگی را بیشتر میکند

 

خدایا


چرا دل های پاک خطا نمی کنند


فقط سادگی می کنند و امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست

 

نوشته شده در جمعه 5 خرداد 1391برچسب:,ساعت 11:17 توسط امیر| |


Power By: LoxBlog.Com